کــلــــوب شــــهــداد

شهری با تمدن شش هزار ساله...در گرمترین مکان در زمین!!

کــلــــوب شــــهــداد

شهری با تمدن شش هزار ساله...در گرمترین مکان در زمین!!

کــلــــوب شــــهــداد
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
نویسندگان
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۹۴ مطلب توسط «سعید گنجوزاده» ثبت شده است

چند آهنگی از آلبوم زیبا و جدید " محسن یگانه " به نام "نگاه"

                        "دوستت دارم"

دریافت

                         "دنبالش میرم"

                          "درکم کن "

                         " دیوار"

                         "نگاه "


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۶
سعید گنجوزاده

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۲۴
سعید گنجوزاده

چند آهنگ زیبا تقدیم به دوستان کلوب


" ایمان غلامی" به نام " خوابم نمیبره"


دریافت

**************************************************

"احمد سعیدی " به نام "خوبه"


دریافت

***************************************

"حامد پهلان" به نام " قربونت بشم"



دریافت

***********
*************
******************
**********************


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۵۲
سعید گنجوزاده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۵
سعید گنجوزاده

آهنگ جدید و  زیبا از " آوا بهرام " به نام " آغوش تو " تقدیم به مخاطبان کلوب



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۰۵
سعید گنجوزاده

چه بد دردیست …

.

.

بزرگ شدن دردهایت، قبل از خودت…

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۵۱
سعید گنجوزاده

سال نو مبارک

تقدیم به تمام مخاطب های خاص و عام:

آهنگ زیبا از مهدی احمدوند به نام " عشق"


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۱۲
سعید گنجوزاده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۳۱
سعید گنجوزاده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۵۴
سعید گنجوزاده

وارد خانه میشود خانه کمی ساکت است.....

نگاهی به در می اندازد ..قفل روی در است.

رضا با خود فکر می کند که یعنی چه چیشده به سمت آن می رود.در اتاق رو باز می کند....

روی آینه اتاق کاغذی گذاشته شده...به سمت آن می رود.

کمی استرس دارد از نوشته....دسته هایش لرزان است و کورکورانه نامه را بر می دارد و باز میکند..

"سلام رضا

مامانم امد دنبالم رفتم خونشون نمیخواستم برم ولی چاره ای نداشتم امید دید حالم خوب نیست و تو هم که پول نداشتی منو ببری دکتر منم مجبور شدم باهاش برم.

نیا دنبالم نمیزارن بیام اگه بیای بابام هم که خودت بهتر میدونی با تو زیاد خوب نیست منتظر بهونست.

پس نیا خودم باهاشون حرف می زنم....رضا بخدا همچی درست میشه تو نگران نباش."

رضا ناراحت و غمناک میگوید "خدایا این شب سحر ندارد؟  ... خدایا این چه آزمونیه ؟ تنبیه کدام گناه من است؟ "

در گوشه اتاق زانو به آغوش می کشد "بار دیگر اشک بر روی گونه هایش جاری می شود"

خدایا من چرا اینقد بدبختم ؟

خدایا چرا من باید این همه عذاب بکشم؟

در همین نزدیکی صدای داد و بیداد می آید "برو بابا تو دیگه کی هستی گیر ما افتادی؟ "

رضا دوان دوان بیرون میرود صدای همسایه جدیدشان است.

از خانه بیرون می رود....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۱۵
سعید گنجوزاده